ادبی

شبی لبریز، از حزن است و اندوه سیاهی خفته در آغوش صحرا خروش غم به پا کرده است طوفان جهانی در تلاطم  مثل  دریا   نسیم فصل پاییز از بیابان  وزان است وبه لرزش هر درختی به دنیا هر کجا دریا وخشکی شکسته شدت گرما به سختی   به لرزش هر درخت وشاخه ای سبز به زیر بال خود سر برده بلبل هراسان  رویش وهر  برگ و باری  که آمد قاصدپژمردن گل   فروغ ماه می تابد کم وبیش که ازآن گشته روشن دشت و صحرا به .چشم کودکان می آید از دور پیاپی وحشت آور آدمکها   به ز یر نور مهتاب آب شط است که می لرزاند آن را باد آرام نگاه کودکان تشنه بر آن نشسته، می مکنداز تشنگی جام   میان این بیابان غم انگیز ادبی...

 محرم ماه خون ماه قیام است

نه راه کسب مال وجاه ونام است

پیام مکتب سرخ  حسینی

همه ایثار وعشق اهتمام است

حیدر دراهکی

مشیدر

ادبی...

تبسم درجواب تیر بر لب

که یعنی شد گوارایم شهادت

به بابا رو نمود وچشم خود بست

که یعنی بود رویایم شهادت

 

به مناسبت همایش بزرگ شیر خوارگان 

سبز پوش حسینی

در شهر دوراهک

حیدردراهکی مشیدر

ادبی...

علم بردوش باز آمد محرم

جهان شد غرق در اندوه و ماتم

خوشا درمکتب سرخ شهادت

بیاموزیم درس عشق ماهم

حدر دراهکی

مشیدر

 

ادبی...

 

تو رفتی، باغ سروم جو ندارد

هزار گلشن ام، هو هو ندارد

شکسته قدم از بی دستی تو

دگر اندیشه ام، نیرو ندارد

حیدردراهکی

مشیدر

ادبی...